دستور به ابرها برای کنار رفتن!
شرح حال زندگی شیخ نخودکی را پسرش شیخ علی مقدادی اصفهانی در کتاب «نشان از بی نشانها» آورده است.
فرزند ایشان نقل میکنند: «شب اول ماه شوال بود و ما در مزرعه نخودک در خارج از شهر مشهد ساکن بودیم. پدرم فرمودند من به بالای بام بروم و استهلال کنم. چون ابر، دامن افق مغرب را پوشانده بود، چیزی ندیدم و فرود آمدم و گفتم: رؤیت هلال با این ابرها هرگز ممکن نیست.
با عتاب فرمودند: «چرا فرمان ندادی که ابرها کنار روند؟»
گفتم: پدرجان من کی هستم که به ابر دستور دهم؟
فرمودند: «بازگرد و با انگشت سبابه اشاره کن که ابرها از افق کنار روند.»
ناچار به بام شدم، با انگشت اشاره کردم و چنانکه دستور داده بودند گفتم: «ابرها متفرق شوید!»
لحظههایی نگذشته بود که افق را بدون ابر یافتم و هلال ماه شوال را آشکارا دیدم و پدرم را از رؤیت ماه آگاه کردم.»
نظرات شما عزیزان:
دسته بندی : اسلام ناب محمد(ص) , ,